حرف مردم در سبزوار پيام





حرف مردم / تاریخ: 23 تير 1391 / کد مطلب: 3011 / نظرات: 3

حرف مردم:


شما را به خدا سری به کانون فرهنگیان بازنشسته ی سبزوار بزنيد


 شما را به خدا سری به کانون فرهنگیان بازنشسته ی سبزوار درون
ساختمانی به جای مانده از جوانی هایمان در دبیرستان اسرار بزنید. چند میز مندرس و زوار دررفته درون اتاقی تاریک و نمور بدون هیچ رنگی بر دیوار و گلدان گلی تا شاید روحیه ی ما فراموش شدگان را نوازش دهد، نه آیینه ای بر دیوار تا زلف پریشانمان را لااقل در اینجا مرتب کنیم ، نه مبل ساده ای بر کف تا لحظه ای خستگی های آرتروز پای فرتوتمان را به آن سپاریم و سپس به دنبال فیش های حقوقی مان که از بسته های الفبایش خارج شده و هر کدام در گوشه ای پنهان شده اند بگردیم و خنده کنان با مبالغ اندکش دلمان را خوش داریم که آری امشب می توانیم از خجالت فرزندان و نوه هایمان در آمده و یک شب سفره ای بیاراییم از برای دیدارشان که شاید پسین روز قلب مریضمان فرصتی برای دیدار مجددشان فراهم نسازد. شما را به خدا سری به کانون ما بازنشستگان فرهنگی که روزی معلم شما بودیم و افتخار خدمتگذاریتان شادمان می ساخت بزنید و ببینید که چگونه فراموشمان کرده اند مسئولین اموزش و پرورش سبزوار که هر کدام اتاق مجللی را برای رفع خستگی و افسردگی خود به گل و گلدان مزین نموده اند و ما هزاران بازنشسته را در فراموشخانه ای تاریک و بی روح رها کرده اند تا شاید شب اول مرگ خود را بهتر تصور کنبم و از عقوبت گناهان کرده و نکرده ی خود مغفرت جوییم . با تشکر جمعی از بازنشستگان فراموش شده ی فرهنگی در سبزوار دارالمومنین.





نظرات شما

نام:

ايميل:
وب:
شماره امنيتي:
نظر شما:


گم شده دیروز | ايميل
اسم من گم شده است توی دفترچه ی پر حجم زمان
دیرگاهی است فراموش شدم.
اسم من گم شده است ، لا به لای ورق کهنه ی آن لایحه ها ، لای آن تبصره ها
حق من گم شده است ، از جفای یاران که کنون مسئولند.
شان من گم شده است ، کسی انگار نمی خواد معلم بشود ؟
شان من نیست بنالم ، شان من نیست بگویم ، چون غروری به وجودم جاریست .
رنگ رخساره گواهی دهد از سر درون ، پس بزن سیلی و سرخ کن تو مرا
نردبانی شده ام ، صاف به دیوار ترقی، تا که نسل بشری ، پای بر پله ی من ، سوی فردا بروند
و غریبانه فراموش شوم، اسم من گم شده است.
شاگرد دیروز و معلم امروز
من که از این متن به شدت متأثر شدم بخصوص از مظلومیت این فداکاران بی دریغ که بر گردن همه ما حق دارند وبا کمال تأسف ما از آنها غافل شده ایم. ولی تعجب می کنم از غفلت مسئولین آموزش و پرورش که یک روز هم نوبت خودشان خواهد شد و بازنشستگی آنها هم فرا خواهد رسید و گذرشان به چنین مکانی می افتد . آیا اداره آموزش و پرورش نمی تواند با صرف مبلغی در خور شأن و منزلت معلمین پیشکسوت عزیز مان محیطی آبرومندانه برای ایجاد حس غرور و خرسندی ایشان فراهم سازد؟ تا جایی که من فرهنگی می دانم بودجه خوب و کافی جهت اضافه کاری های آنچنانی و حق بازدید و برگزاری اردوهای تفریحی در اختیار دارند که با اختصاص درصد ناچیری از آن یا با کمک گرفتن از صندوق بازنشستگی می توانند از عهده ی این امر مقدس بر آیند در ضمن در روز معلم امسال هیچگونه قدردانی از این عزیزان هم به عمل نیامد. که واقعا هم در زمره ی فراموش شدگان قرار داشتند.

کنجکاو
اینجانب طاقت نیاوردم و سری به کانون فرهنگیان بازنشسته زدم در مسیر ورودی یک دست مبل 60 تا70 سال قبل خودنمایی می کرد با مقدار زیادی خاک که رویش نشسته بود . بعد داخل اتاقی شدم که بسته های کاغذ با حروف الفبا آنجا بود بعضی ها نوشته شده بود احکام سال 91 و روی بعضی هم نوشته شده بود حقوق خرداد ماه . کسی هم نبود که به من بگوید چیکاره ای چند بازنشسته محترم آمدند و بدون هیچ ادعا و اعتراضی سر پا ورق زدند و آنجه لازم داشتند به سختی پیدا کردند و هیچ مسئولی هم برای جوابگویی آنها وجود خارجی نداشت. خدا یی که من خیلی شرمنده شدم . جناب سردبیر شما هم اگر رسیدید سری به این خاموشکده بزنید.